بچه یه داستان جالب مدیریتی
بخونیدش حتما خوشتون میاد!!
یكی از نمایندگان فروش شركت كوكاكولا، مایوس و نا امید از خاورمیانه بازگشت.
دوستی از وی پرسید: «چرا در كشورهای عربی موفق نشدی؟»
وی جواب داد: «هنگامی كه من به آنجا رسیدم مطمئن بودم كه می توانم موفق شوم
و فروش خوبی داشته باشم. اما مشكلی كه داشتم این بود كه عربی نمی دانستم.
لذا تصمیم گرفتم پیام خود را از طریق پوستر به آنها انتقال دهم.
بنابراین سه پوستر زیر را طراحی كردم:
پوستر اول مردی را نشان می داد كه خسته و كوفته در بیابان بیهوش افتاده بود.
پوستر دوم مردی را نشان می داد كه در حال نوشیدن كوكا كولا بود .
پوستر سوم مردی بسیار سرحال و شاداب را نشان می داد.
پوستر ها را در همه جا چسباندم.»
دوستش از وی پرسید: «آیا این روش به كار آمد؟»
وی جواب داد: «متاسفانه من نمی دانستم عربها از راست به چپ می خوانند
و لذا آنها ابتدا تصویر سوم، سپس دوم و بعد اول را دیدند.»!!
دیدی گفتم خوشتون میاد