کانال تخصصی درسخونه
فیلیپس از اقتصاد دانان معروف بریتانیاییست که در سال 1958 میلادی با ترسیم منحنی سنتی خویش به رابطه ی عکس بین نرخ دستمزد نیروی کار و نرخ بیکاری پرداخته است و در شکل اصلاحی یا ثانوی منحنی خویش باجایگزینی نرخ تورم به جای نرخ دستمزد این رابطه عکس را بین نرخ تورم در سطح جامعه و نرخ بیکاری برقرار نموده است. فلیپس بر پایه نظریه ی خویش معتقد است برای کاهش دادن نرخ تورم باید نرخ بیکاری افزایش و همچنین تولید هم کاهش یابد که این امر در تضاد اهداف اقتصاد کلان می باشد ولی در این یادداشت اقتصادی حالت عکس این حالت مد نظر است که به گونه ای هم فیلیپس معتقد است که برای کاهش نرخ بیکاری بایستی نرخ تورم در جامعه همراه با تولید واقعی افزایش یابد و این امر متاسفانه در اقتصاد ایران در حال عملی شدن است و با اجرای طرح هدفمند کردن یارانه ها و تورم حاصل از این طرح قصد است این گونه هم بخش تولید کننده و هم بخش نیروی کار تحت پوشش قرار بگیرند بدون اینکه سطح انتظارات تورمی نیروی کار در نظریه اش مد نظر قرار گیرد و تغییراتی بر پایه همین افزایش تورم در جامعه در دستمزد واقعی نیروی کار به وجودآورند(کاهش انگیزه نیروی کار در انجام صحیح فعالیتها تولیدی) و در نتیجه این گونه است که کشوری با اعمال این سیاستها اقتصادی نه تنها در رفع مشکل بخش اشتغال و تولید ناتوان است بلکه وضعیت این دو بخش رابحرانی تر می نماید...
مطالب مرتبط
ارسال نظر برای این مطلب
اطلاعات کاربری
آمار سایت